"خون جاي بارون ميچكه"
ساعت ۶:۳۰ صبح بود كه سربازان با باتوم و اسلحه داخل بند ريختند. از سر و صدا و همهمه بيرون معلوم بود كه روز خونيني در پيش است ولي نميدانستيم نوبت كدام سالن از بند است. درب هرسه سالن را قفل كردند ولي درب هواخوري را باز كردند و اين علامت ديگري ازنزديكي يك حادثه بود....ادامه
ساعت ۶:۳۰ صبح بود كه سربازان با باتوم و اسلحه داخل بند ريختند. از سر و صدا و همهمه بيرون معلوم بود كه روز خونيني در پيش است ولي نميدانستيم نوبت كدام سالن از بند است. درب هرسه سالن را قفل كردند ولي درب هواخوري را باز كردند و اين علامت ديگري ازنزديكي يك حادثه بود....ادامه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر